حدیث آرزومندی

سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی ...

حدیث آرزومندی

سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی ...

به هم می ریزد...


سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم

با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد!

...

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است

عشق، یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد

.

.

.

 


.

...


آه!

یک روز

 همین آه

تو را می گیرد

...

گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد...

 

 

"فاضل نظری"

بی تو

    دارم با دل خود 

                                 ماجرایی

                                                روز و شب...

جان دهم در دوری دیر آشنایی ...

 

...

«دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها...»

.

«پیش رویم قاب عکسی از تو دارم ماه من...»

.

«عاشقانه،

 کو به کو،

 شهر شما را گشته ام

تا بیابم 

 شاید از تو

 ردپایی...»

.

«دست تو باز می کند

پنجره های بسته را»

.

دوباره باز خواهم گشت

باز خواهم گشت...

به همان مکررهای ملال آور

و ملال های مکرر

به همان «روز های تکراری»

به همان «لبخند اجباری»

به همان...

.

نمی دانم چرا گاهی وقت ها

در به در دنبال یک تکه کاغذ می گردم...

انگار هنوز هم بعضی چیز ها را فقط روی کاغذ می توانم بنویسم!!!

.

«دست تو باز می کند

پنجره های بسته را»