سنگ در برکه میاندازم و میپندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم میریزد!
...
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق، یک لحظه کوتاه به هم میریزد
.
.
.
.
...
آه!
یک روز
همین آه
تو را می گیرد
...
گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد...
"فاضل نظری"
...
«دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها...»
«پیش رویم قاب عکسی از تو دارم ماه من...»
.
«عاشقانه،
کو به کو،
شهر شما را گشته ام
تا بیابم
شاید از تو
ردپایی...»
.
«دست تو باز می کند
پنجره های بسته را»
.
دوباره باز خواهم گشت
باز خواهم گشت...
به همان مکررهای ملال آور
و ملال های مکرر
به همان «روز های تکراری»
به همان «لبخند اجباری»
به همان...
.
نمی دانم چرا گاهی وقت ها
در به در دنبال یک تکه کاغذ می گردم...
انگار هنوز هم بعضی چیز ها را فقط روی کاغذ می توانم بنویسم!!!
.
«دست تو باز می کند
پنجره های بسته را»