حدیث آرزومندی

سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی ...

حدیث آرزومندی

سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی ...

جان دهم در دوری دیر آشنایی ...

 

...

«دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها...»

.

«پیش رویم قاب عکسی از تو دارم ماه من...»

.

«عاشقانه،

 کو به کو،

 شهر شما را گشته ام

تا بیابم 

 شاید از تو

 ردپایی...»

.

«دست تو باز می کند

پنجره های بسته را»

.

دوباره باز خواهم گشت

باز خواهم گشت...

به همان مکررهای ملال آور

و ملال های مکرر

به همان «روز های تکراری»

به همان «لبخند اجباری»

به همان...

.

نمی دانم چرا گاهی وقت ها

در به در دنبال یک تکه کاغذ می گردم...

انگار هنوز هم بعضی چیز ها را فقط روی کاغذ می توانم بنویسم!!!

.

«دست تو باز می کند

پنجره های بسته را»

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:09 ق.ظ http://f10.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری امیدوارم موفق بشی.
اگر مایلی تبادل لینک کنیم؟

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:25 ق.ظ http://hshakeri.persianblog.ir

رویاهایم خیس شدند و ...
((‌ دست تو باز می کند پنجره های بسته را )) فوق العاده بود
یاد شعر زیر افتادم
با هرچه عشق نام تورا میتوان نوشت
با هرچه رود راه تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دستهای روشن تو میتوان گشود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد