این روز ها
خانه ی ما
.
پر شده از بوی فرش نو
فرش های رنگ روشن بدون کرک!
با طرح نو !
ولی
من هنوز...
.
همان فرش های قرمز رنگ و رو رفته را
ترجیح می دهم...
.
.
.
در زمین دیگران
خانه مکن
فکر خود کن
فکر بیگانه مکن
.
.
.
کیست بیگانه؟
تن خاکی تو!
کز برای اوست غمناکی تو!
...
دلم گرفته
از این خانه های بی روزن٬
که جای پنجره
سنگ است!
.
.
.
...
برنمی گردی؟!!!!!
«شادی صندوقی»
وقتی تو نیستی٬
نه هست های ما چونان که بایدند
نه بایدها
.
.
.
.
.
.
مثل همیشه٬
آخر حرفم
و
حرف آخرم را
با بغض می خورم...
.
.
.
عمریست
لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم
باشد برای روز مبادا
اما...
ادامه مطلب ...